چقد درگیر شدم که نشد فکر کنم و عذاب بکشم...
میدونی گاهی آدم نمیتونه همه زندگیشو برای کسی تعریف کنه! میترسه نمیدونم چرا...!
مثل یع رازِ سر به مهره که فقط باید صاحب نامه بخونه نه...
شده تو یه دفتر خاطزاات بع کارای کرده و نکردتون اعتراف کنید،! که بدرد پس از مرگتون بخوره؟
من اینکارو کردم ، ولی اینو توش ننوشتم... حتی بعد مرگ هم نگرانی و استرس داره....
اینکه یچیزایی رو بگی که هیشکی از آدمای دورت نزدیکت حداقل خبر ندارن....
میدونی من، من تورو قانع میکنم، برات چیزای بهتر بهتر بهتر مثال میزتم تا یادت بره....
خیلی خستم اما مقاومتمستودنیه....💔✌